معنی مخترع سینما

حل جدول

مخترع سینما

برادران لومیر

لومى یر

لومیر


برادران مخترع سینما

لومی‌یر

لومیر

فارسی به عربی

مخترع

مبدع، مخترع


سینما

سینما، فلم

عربی به فارسی

مخترع

مخترع , جاعل


سینما

سینما

ترکی به فارسی

سینما

سینما

تعبیر خواب

مخترع

شما مخترع هستید: افتخار بزرگی نصیبتان میشود
دیگران مخترع هستید: پاداش خوبی برای کارشان خواهند گرفت.
فرزندان شما مخترع می شوند، شانس و خوشبختی - کتاب سرزمین رویاها

لغت نامه دهخدا

مخترع

مخترع. [م ُ ت َ رَ] (ع ص) از نو بیرون آورده شده و ایجاد شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نو پدید آمده. تازه پدید آورده: عالم مخترع است هم به صورت و هم به هیولی. (جامع الحکمتین ناصرخسرو ص 24). به حکم آنکه صناعت شعر در بدو امر مخترع طبع عرب و مبتدع خاطر ایشان بوده است. (المعجم چ 1 ص 50). || (اصطلاح بدیعی) صنعتی است که معانی و لطایف تازه برانگیزد و تشبیهات و صنایع نو ایجاد نماید. مثال:
فلک جلال تو را وزن کرد با مه نو
به پله ای که تو بودی سبک گران آمد
اگر نبود گران سوی تو بگوی چرا
تو بر زمینی و ماهش بر آسمان آمد.
(مرآت الخیال چ بمبئی ص 112).
|| کلمه ٔ انشاء کرده شده. (ناظم الاطباء).

مخترع. [م ُ ت َ رِ] (ع ص) اختراع کننده و کار نو بیرون آرنده. (غیاث). آفریننده و کار نو بیرون آورنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نوکننده. (دهار). آفریننده و از نو بیرون آورنده و موجد و مبدع و اختراع کننده و ایجادکننده و پدیدآورنده و آغازکننده و پیداکننده ٔ صنعت و علم و رهیاب و انشأکننده. (ناظم الاطباء):
مبدع هر چشمه که جودیش هست
مخترع هر چه وجودیش هست.
نظامی.
تصنیف هر مبتدئی و تألیف هر مخترعی از سخن لاغر و فربه و خلل و حشو و زیاده و نقصان خالی و صافی نباشد. (تاریخ قم ص 14). || شکافنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || خیانت کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خیانت کننده و مکرکننده و فریبنده. (ناظم الاطباء). || کسی که مال سواری موقتاً وام می دهد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختراع شود.


سینما

سینما. [ن ِ] (فرانسوی، اِ) ملخص «سینماتوگراف » و آن نمایش مناظر و اشیاء و اشخاص است بر روی پرده بوسیله ٔ دستگاه مخصوص. (فرهنگ فارسی معین). فن و صنعت و هنر تهیه و نمایش سلسله تصاویری که بر نوارهای سلولوئیدی ضبط شده اند، بنحوی که در تماشاگر توهم حرکت ایجاد شود. اصطلاحاً عکسهایی را که در یک مرحله برمیدارند. اصول سینما؛ صنعت سینما از محصولات قرن بیستم است، ولی کارهای مقدماتی در این زمینه از سنوات بعد از سال 1875 م. سابقه دارد. از لحاظ فنی، سینما مبتنی برکیفیت ثبات تأثرات نوری است: در هر ثانیه 24 کادر، جداجدا از جلو دریچه ٔ تصویرافکن سینما میگذرد و بر پرده ٔ سینما که در برابر تصویرافکن قرار دارد می افتد، اما آنچه بچشم می آید تصویری است مداوم و منسجم و غالباً متحرک بدون اینکه جدایی کادرهای 24گانه در ثانیه در آن احساس شود. باید تاریخ اولیه ٔ سینما را از سال 1880 م. و تصویرافکنها جستجو کرد تا اینکه در سال 1893 دستگاهی که نوعی «شهرفرنگ » بود ببازار آمد و در سال 1894 برادران لومیر دستگاه فیلمبرداری و تصویرافکن نسبتاً کاملی ساختند. در سال 1916 م. فیلم هایی توسط د.و. گریفیث ساخته شد که انقلاب بزرگ در کار سینما را به وجود آورد. کار صحنه پردازی و مونتاژ بدست نابغه ٔ بزرگ روسی سینما س. م. آیزنشتاین به اوج اعتلارسید. در قرن اخیر پیشرفتهای عجیب و روشهای تازه درسینما به وجود آمده است که از جمله: سینما اسکوپ، سینراما، ویستاویژن و سوپرپاناویژن است که هر یک در مقام و طریقه ٔ خود اهمیت خاصی را دارا میباشند.
تاریخ سینما در ایران: تا آنجا که میدانیم در ایران نخستین بار در سال 1318 هَ. ق.به دستور مظفرالدین شاه قاجار، میرزا ابراهیم خان عکاسباشی یک دستگاه دوربین فیلمبرداری به ایران آورد که با آن برای شاه فیلمهای خصوصی میگرفت. مظفرالدین شاه طی نامه ای از میرزا ابراهیم خان حتی میخواهد که یک فیلم از شیرهای شاه و یک فیلم از صحنه های عزاداری ماه محرم بردارد؛ اما نخستین فیلم ایرانی که در ایران ببازار آمد دو فیلم صامت موسوم به آبی رابی و جوان بوالهوس بود که در سال 1311 هَ. ش. در تهران ساخته شد. نخستین فیلم ناطق به زبان فارسی فیلم معروف دختر لر بود که در سال 1312 هَ. ش. در بمبئی بدست ایرانیان ساخته شد. از سال 1326 هَ. ش. به بعد صدها فیلم فارسی ساخته شده است و به بازار آمده است. (از دائره المعارف فارسی). || محل نمایش فیلم. (فرهنگ فارسی معین).
- سینمای صامت، سینمایی که در آن سخنان هنرپیشگان و اصوات دیگر بگوش نرسد. مقابل سینمای ناطق. (فرهنگ فارسی معین).
- سینمای ناطق،سینمایی که در آن سخنان هنرپیشگان و اصوات دیگر شنیده شود. مقابل سینمای صامت. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ معین

مخترع

(مُ تَ رِ) [ع.] (اِفا.) اختراع کننده، ایجادکننده، آن که چیز جدیدی را اختراع کرده است.

معادل ابجد

مخترع سینما

1471

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری